گروه شوک ـ هر روز میبینیم و میشنویم که گروهی از اراذل و اوباش در شهرهای مختلف جمعآوری میشوند و شاید تصور کنیم این پایان راه است و دیگر هیچگاه این اوباش در جامعه خطر آفرینی نمیکنند. اما خیلی زود به اشتباه بودن این تصور پی میبریم چرا که همان اوباش که پلیس با اقتدار آنها را بازداشت کرده بود و گاهی نیز در شرایط تحقیرآمیزی در محله گرداندهشده بودند نه تنها به محلهشان بر میگردند بلکه بعضاً با ارعاب بیشتر به جرایم خود ادامه میدهند. این مسیر بارها و بارها تکرار میشود و حتماً ایرادی در آن نهفته استکه تأثیرگذاریای ندارد. شوک در میزگردی با کارشناسان به این مقوله پرداخته که اولاً مشخص شود به چه گروههایی مجرم و اوباش گفته میشود؟ چگونه این مجرمان و اوباش در جامعه شکل میگیرند و باید چه برخوردی با آنها، چه از سوی افراد جامعه و چه مسئولان برقراری امنیت و پالایش جامعه صورت گیرد که شاهد تکرار این سناریو نباشیم.
تیپشناسی مجرمان
دکتر «فربد فدایی» روانشناس میگوید: طبیعی است که نحوه برخورد با مجرمان باید طبق قانون باشد، اگر در این موارد سلیقهای عمل شود عواقبی خواهد داشت که قابل نقد و بررسی است و هدف از این میزگرد بررسی نحوه برخورد با مجرمان با نقطه نظر علمی است. به طور کلی افرادی که مرتکب جرم میشوند یک گروه همگن نیستند بعضی افراد ممکناست تحت تأثیر انگیزههای تبهکارانه برای کسب پول، قدرت یا غریزه جنسی مرتکب جرم شوند. بخش عمدهای از این مجرمان، شخصیتهای ضد اجتماعی دارند. اختلال شخصیت ضد اجتماعی با وجود اینکه یکی از نابسامانیهای شخصیتی و دارای عنوان ویژه در تشخیص روانپزشکی است اما بهعنوان رافع مسئولیت کیفری نیست، گرچه در این گروه عوامل دیگری به جز اراده شخصی دخالت دارد اما آنها مصونیت کیفری ندارند و به همین خاطر حتماً مجازات خواهند شد. گروه دیگر افرادی هستند که تحت تأثیر انگیزه ناگهانی ممکن است یک بار در طول عمر مرتکب جرم شوند. گروه سوم مجرمان نیز کسانی هستند که بهعلت بیماری شدید روانی دست به جرم میزنند که برخورد با هر یک از این گروهها متفاوت است، بنابراین دستورالعمل یکسانی برای برخورد با این افراد نداریم و برای هر کدام از این گروهها باید روش ویژهای را داشته باشیم. اگر فردی تحت تأثیر انگیزه عاطفی ناگهانی مرتکب جرم شده، باید متناسب با شرایط و بهصورت قانونی همراه با ملاطفت اعمال قانون شود. در مورد کسانی که شخصیتی ضد اجتماعی دارند از آنجایی که این گروهاز درگیری با قانون لذت میبرند، کشمکش خود با قانون را نوعی افتخار تلقی میکنند و برخوردهایی که همواره با سر و صدا و جنجال باشد برای آنها خوشایند است و اصولاً حس میکنند دستاورد زیادی عایدشان شده است. باید آگاهانه برخورد شود و یکی از بدترین اشکال برخورد این است که چنین گروهی در کوچه و خیابان گردانده شوند یا نام و شهرتشان به زبان آورده شود چرا که این امر خواسته قلبی چنین تبهکارانی است و چنین برخورد و تنبیهی نتیجهای عکس دارد. اما در مورد کسانی که براثر روان پریشی و بیماریهای شدید روانی مرتکب جرم شدند، باید با ملاطفت زیادی برخورد کرد و راهکار آنها درمان است و هیچگونه خشونت در مورد آنها صحیح نیست زیرا آنها نمیدانند چه کردهاند و چرا این کار را انجام دادهاند؟!
مجازات مجرمان
«غلامرضا محمدنسل» جرمشناس و استاد دانشگاه: استاد فدایی در زمینه تیپشناسی مجرمان، نظرات خوبی ارائه دادند و من در خصوص مجازات اراذل و اوباش باید بگویم در علم حقوق دو اصل زیربنایی بهنام اصل قانونی بودن جرایم و اصل قانونی بودن مجازات وجود دارد، یعنی هیچ عملی جرم نیست مگر اینکه در قانون برایش مجازات تعیین شده و به مردم نیز اطلاع داده شود. اصل قانونی بودن مجازات میگوید مجازات برای بزهکار باید براساس قانونی که توسط قانونگذار و مقام صالح قانونی تعیین شده در نظر گرفته شود. باید بدانیم آیا بعضی اقدامهایی که انجام میشود ریشه در مجازات دارد و اقدامی تأمینی و پیشگیرانه است یا خیر؟ متأسفانه قانونی تحت عنوان اشتهار و گرداندن اراذل و اوباش وجود ندارد ضمن اینکه مجازات توسط دادگاه بایدصورت گیرد نه پلیس! بعضیها برای دفاع میگویند گرداندن اراذل و اوباش مجازات نیست بلکه یک اقدام تأمینی پیشگیرانه است. البته این هم جای بحث دارد زیرا در مورد طیف زیادی از اراذل و اوباش که اقدامهای شرورانه آنها برای جلب توجه است چنین برخوردهایی تأثیر عکس دارد و گرداندن آنها باعث میشود به شهرتی که به دنبال آن هستند برسند و آنها به طور حتم از دیدن عکس و خبر خود در جراید و سایتها لذت میبرند.
در مورد مجازات، اصولی وجود دارد که باید رعایت شود مانند اصل شخصی بودن مجازات، یعنی مجازات باید طوری باشد که تنها شخص مجرم را در برگیرد نه خانوادهاش یا اطرافیان وی را و باید کمترین آسیب را به آنها برساند. بنابراین تناسب مجازات با اقدام ارتکابی و سودمند بودن مجازات بسیار مهم است. بعضی مجازاتها به صورت ضربتی ممکن است مفید باشد اما عوارض اجتماعی آن بسیار بدتر از اصل جرم است.
جامعه چه درکشور ما و چه در کشورهای دیگر در مورد اراذل و اوباش خواهان شدیدترین برخورد است اما باید عاقلانه برخورد کنیم، احساسی و عجولانه رفتار کردن صحیح نیست. باید بررسی شود اقدامی که برای مجازات و سرکوبی در نظر گرفته شده سودمند باشد. آیا هزینهای که صرف شده با فایدههای آن تناسب دارد؟غلامرضا محمدنسل بر این باور است که اقدام کارشناسانه در این حوزه صورت نگرفته است و میگوید: در مورد دستهبندی اراذل و اوباش ما نیازمند سیاست جنایی افتراقی با دوراندیشی مناسبی هستیم و باید گفت در خصوص مجازاتها باید متناسب با شخصیت بزهکاران مجازاتهای مناسب تعیین کنیم.در مجازات چهار هدف عمده انتقام، سزادهی، بازدارندگی و اصلاح وجود دارد و در حال حاضر هدف بازدارندگی و اصلاحی در جوامع پیشرفته بیشتر به چشم میخورد و مهمترین هدف به حساب میآید .گاهی برخی اقدامات اینچنینی خود به خود خشونتطلبی را در جامعه زیاد میکند. این نکته مهم است که بدانیم برخورد خشن با اراذل و اوباش در انظار عمومی هم باعث خشونتگرایی میشود.در مجموع در مجازات اراذل و اوباش یک قاضی بیشتر از مسائل قانونی، باید مسائل روانشناختی و جامعه شناختی را در نظر بگیرد و جالب اینکه این جرم از جمله جرایمی است که در کشورهای دیگر روانشناسان برای آن نسخهای تجویز میکنند.
گامهای اشتباه در برخورد با مجرمان
دکتر «جعفربای» محقق و کارشناس آسیبهای اجتماعی معتقد است معرفی افراد تحت عنوان اراذل و اوباش و حتی گاهی با برچسب شناسنامهدار در جامعه از لحاظ انسانی درست نیست چرا که این افراد دارای هویت انسانی و عضو این اجتماع هستند.
وی میگوید: این گروه از مجرمان از ابتدا اراذل و اوباش متولد نشدهاند بلکه تعاملات و ارتباطات فردی و اجتماعی آنها را به این سمت و سو کشانده است، آنها محصول همین جامعه هستند.گاهی رفتارهای نامناسب، ناکامی، شکستها، عقدههای فروخفته، برخوردهای تبعیضآمیز و عناصر فراوان دیگری دست به دست هم دادهاند و چنین افراد بزهکاری را به جامعه تحمیل کردهاند. ما باید بپذیریم که آنها در هر صورت انسان هستند و کرامت آنها باید رعایت شود. شاید این افراد خودشان نیز نخواستند اینگونه شوند اما تعاملات با والدین، خانواده، جامعه، مدرسه و همه عناصری که به نوعی با آنها در ارتباط بودند شرایط را فراهم ساخته تا این تیپ شخصیتها پدید آیند. این تیپ افراد یک خردهفرهنگ دارند که برای آنان از قداست، ارزش، اعتبار و احترام خاصی برخوردار است. آنها از خردهفرهنگ معارض از موضع خود دفاع میکنند. اینها همان کجروان اجتماعیاند که عناصر فرهنگی خاص خودشان را دارند و به همین خاطر است که هرگز کوتاه نمیآیند. اما آیا باید با این گروه برخورد انتظامی و قهرآمیز داشته باشیم؟دکتر جعفربای با این پرسش که چرا همیشه آخرین گام بهخاطر سهولت در گام نخست برداشته میشود ،گفت: حقیقت این است که ناکارآمدی، کاستی، ضعف و غفلتهایی وجود دارد که محصول این رفتارها است و نهادهای آموزشی، تربیتی در شکلگیری شخصیتهای ضد اجتماعی نقش دارند. بههمین خاطر آنها در صدد انتقام از جامعه بر میآیند زیرا خواستهها و تقاضاهایشان برآورده نشده است. این مورد یک احساس بیگانگی اجتماعی و بیتفاوتی در آنها ایجاد میکند بنابراین شخصیتهای ضد اجتماعی به سهولت شکل میگیرند.آنها با انجام جرایم سازمان یافته زیرزمینی برای خود ارزشهایی را قائل میشوند و در صدد کسب قدرت بر میآیند. در این شرایط نیز متأسفانه پلیس بدون بهکار بردن روشهای دیگر، آخرین اقدام را در همان گام نخست انجام میدهد و قبل از شناخت، باند این مجرمان را متلاشی میکند. دکتر جعفربای ادامه داد: ای کاش این اقدامها در پایان راه صورت بگیرد یا حداقل گزینههای پیشین در پسین اتفاق بیفتد.شاید این اقدامات ضربتی در کوتاهمدت نتیجهبخش باشد و در مدتی کوتاه ضریب امنیتی را بالا ببرد اما واقعیت این است که این امر یک آرامش اولیه است و یک رفتار مسکنی و همانند آتش زیر خاکستر میماند، اما پس از مدتی وقتی همان اشرار به جامعه بازگردند مسلماً جدیتر و عصبیتر برخورد میکنند چرا که راه و دستورات اصلاحی و آموزشی برای آنان اعمال نشده است. بهتر است تبهکاران در اردوگاهها آموزش ببینند و مشاوره روی آنها انجام شود، مورد تیپ شناسی قرار بگیرند که اصلاً چه عواملی باعث شده این عناصر سالم اجتماع به عنصر مرضی و بیمارگونه تبدیل شوند؟این کارشناس آسیبهای اجتماعی بیان میکند: پلیس در صدد جمعآوری اشرار است اما همین لغت جمعآوری برای یک انسان شایسته نیست و مختص به زباله است. اگر بگوییم طرح ساماندهی و سازماندهی افراد، این مناسبتر است و بزهکاران نیز اگر به زبالههای اجتماعی تبدیل شدند بهخاطر ناکارآمدی عناصر فرهنگی- آموزشی و تربیتی جامعه است که ما با رفتارهایمان آنها را اینگونه تربیت کردیم وگرنه آنها از ابتدا خلافکار و بزهکار نبودند. ما باید ضعفها و کاستیهایمان را بپذیریم و در صدد درمان آن برآییم سپس طرحهای جامعتر را به جای نامگذاری در درازمدت برای پیشگیری از جرم در آینده طراحی کنیم که دیگر این اتفاقها در جامعه نیفتد و با کاهش جرایم روبه رو شویم.
پلیس تنها مانده است
«مصطفی فروتن» رفتار شناس و پژوهشگر اجتماعی، ایمنی و امنیت را بدویترین نیاز و نخستین خواسته نوع بشر میداند و میگوید: نوزادی که به دنیا میآید با استشمام بوی مادر به آرامش میرسد و اساساً با طرحوارهای که از صورت مادر بهدست آورده امنیت و ایمنی را تجربه میکند. بنابراین امنیت و به روایتی ایمنی پایه بهداشت روان است و ما باید از این مقوله هم به ماجرا نگاه کنیم.اگر روانشناسی و درمانها را بومی کرده و با توجه بهساختارهای جامعه با این معضل برخورد کنیم حتماً به نتیجه خواهیم رسید.بیانصافی است فقط پلیس را در چنین برخوردهایی مقصر بدانیم، پلیس یک ضابط قضایی است و اساساً قاضی و دادگاه اجازه گرداندن مجرمان را صادر میکند؛ پلیس فقط مجری طرح است. شاید جمعآوری، ساماندهی و ابتکار عملیات بر عهده پلیس است اما دستور نحوه برخورد با آنها از سوی دادگاه صادر میشود.
فروتن ادامه میدهد: بهعنوان شخصی که در گذشته تجربه کار پلیسی را داشتم باید بگویم پلیس مظلوم است، تحقیقات کارشناسی میکند اما صدایش به جایی نمیرسد. بهشدت خودش را بهخطر میاندازد تا با این آسیبها مبارزه کند اما اتفاقی که میافتد این است که بسیاری از مجرمان از سطح شهر جمع میشوند. متأسفانه موازی کاری بسیار زیاد در دستگاهها اتفاق میافتد. بهزیستی، نیروی انتظامی و شهرداری کارهایی انجام میدهند اما بیشتر موازیکاری است.برای مثال، افراد معتاد را از سطح شهر جمع و آنها را در مراکز ساماندهی میکنیم و پژوهشهای کارشناسی انجام میدهیم، آنها را به کمپهای ترک اعتیاد میفرستیم. بسیار دیده شده است که عدهای از آنها در فضای کمپ هم آسیب میبینند و بعد از خروج از آنجا دیگر فضایی برای درمان آنها وجود ندارد و در این زمان است که آسیب، خود را نشان میدهد و اساساً این نفرات همان گروه اراذل و اوباش را تشکیل میدهند. من باید به نقش مهم مواد محرک صنعتی در این رابطه اشاره کنم، خیلی از این فرایندها به دنبال مصرف مواد محرک صنعتی است. در گذشته یک فرد معتاد، فردی ژولیده و خموده بوده اما این روزها به دنبال مصرف مواد محرک صنعتی در سطح شهرها، مصرف کنندهها پرخاشگران بسیار حرفهای هستند که تا شش ماه پیش خبری از آنها نبود.
2 واکنش در برابر اوباش
دکتر نسل: همانطور که اشاره شد متأسفانه در بحث اراذل و اوباش و جرایم خشن بیشتر انگشت مطالبات به سمت پلیس است زیرا مردم از پلیس توقع دارند تا بتواند امنیت اجتماعی و امنیت روانی و احساس امنیت را در جامعه برقرار کند.این در حالی است که در برخورد با اراذل و اوباش دو نوع پاسخ مشاهده میشود؛ نخست پاسخ واکنشی یا سرکوبگرانه و دیگری پاسخ پیشگیرانه. اساساً پاسخ پیشگیرانه توسط پلیس صورت نمیگیرد. نهاد خانواده نهادهای آموزشی و تربیتی، رسانهها و طیف وسیعی از نهادهای اجتماعی وظیفه پیشگیری را برعهده دارند و نباید پلیس را کانون قرار دهیم زیرا پلیس چنین مقدوراتی ندارد. باید از همان آموزشهای عنفوان کودکی و اقدامهای پیشگیرانه شروع شود تا افراد طوری تربیت شوند که قانونمند و جمعگرا، خردگرا و به طور کلی افرادی دارای مهارتهای زندگی باشند. اما در بحث سرکوبگری، پلیس حلقه وسط است زیرا اقدامهای پیشپلیسی و بعدپلیسی مطرح میشود یعنی در برخورد با اراذل و اوباش پلیس جایگاه نخست نیست بلکه قانون در این جایگاه قرار دارد. مقنن باید اعمالی را جرم انگاری کند تا پلیس با توجه به آن و با مصادیق افراد را به وسیله ابزارهای قانونی که در اختیار دارد دستگیر کند. پس از دستگیری مجرمان، سیستم قضایی و قوه قضاییه و بقیه نهادهای سیستم عدالت کیفری باید روی بحثهای توانبخشی کار کنند.این استاد دانشگاه معتقداست مردم بهغلط همه مطالبات را از پلیس میخواهند، چون پلیس حضور ملموستری دارد توقع مردم از آنان بیشتر است.
چه کسانی اوباش هستند؟
دکتر نسل به تعاریف اشتباه از اراذل و اوباش پرداخته و میگوید: بهنظر میرسد ما در مورد اراذل و اوباش برخوردهایمان گاهی جنبه بزرگنمایی دارد تا جنبه اختیارات قانونی، برای مثال فردی را بهعنوان مصداق اراذل و اوباش دستگیر کردهایم و میگوییم او 10 مورد پرونده معوقه دارد، شاکیان پروندهها هم وجود دارد. او در واقع بدهکار سیستم عدالت کیفری است که دستگیر شده است. به خیلیها انگ اراذل و اوباش چسباندهایم اما وقتی پرونده قضایی بررسی میشود پرونده قتل یا آدمربایی یا سرقت مسلحانه دارند. یعنی ما طیف وسیعی از مجرمان را تحت عنوان اراذل و اوباش معرفی میکنیم بدون اینکه واقعاً تعریف قانونی درستی از اراذل و اوباش داشته باشیم.سه ماده قانونی ما در مورد افرادی که ما از آنها بهعنوان اراذل و اوباش یاد میکنیم، مصداق پیدا میکند. ماده 617 قانون مجازات اسلامی در مورد قدرتنمایی با چاقو و مزاحمت اشخاص است که در آن مجازاتی از شش ماه تا دو سال حبس و 74 ضربه شلاق در نظر گرفته است. ماده 618 که شاید اصلیترین رکن قانون برخورد با اوباشگری باشد هیاهو و جنجالهای غیر متعارف که منجر به اخلال در نظم و آسایش و آرامش عمومی یا مانع کسب و کار مردم شود در واقع همین اراذل و اوباشی که به مفهوم اخص مد نظر است در همین ماده قانونی است که برای آنها هم سه ماه تا یک سال به همراه 74 ضربه شلاق مجازات در نظر گرفته میشود. ماده 619 که ایجاد مزاحمت برای اطفال و زنان یا توهین به آنها است که برخیها شامل آن میشوند که البته ایراد دارد زیرا قشر آسیبپذیر فقط این گروه نیستند، سالمندان، معلولان و گروههای دیگر نیز هستند که برای مجرمان این گروه نیز از دو تا شش ماه حبس و 74 ضربهشلاق در نظر گرفته شده است و گاهی بزرگنمایی مسائل باعث شدت برخورد و ریشهکنی آن نمیشود و این موارد نباید از نظرمان دور باشد.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/page/5638/30/13072/0