عدم شناخت زوج ها و درگيري هاي خانوادگي

imagesنويسنده: مصطفي فروتن
گاهي مشاهده مي شود که در دوران زندگي مشترک ميان زن و مرد اختلافاتي به وجود مي آيد که منجر به خشونت، پرخاشگري و درگيري و حتي حوادث شوم ديگر مي شود که در بيشتر مواقع علت اصلي اين درگيري هاي زن و مرد نداشتن شناخت صحيح از هم و نشناختن يکديگر است و از آن بدتر فکر مي کنند که مي شناسند. آنها بر همين شناخت غلط اصرار مي ورزند، خود را قرباني مي دانند و براي ظلم طرف مقابل شِکوِه و براي مظلوميت خويش مرثيه سرايي مي کنند. در صورتي که مي توان با کسب مهارت هاي لازم در حوزه شناخت همسر و جنس مخالف به اطلاعات لازمه دست بيابند يا به اطلاعات خويش بيفزايند. متاسفانه مشاهده مي شود که برخي از افراد تجارب دوران مجردي و تعامل هاي گذشته خود را به حساب دريافت شناخت از همسر مي گذارند که اين مقوله يک اشتباه فاحش در رويکرد شناخت زناشويي قلمداد مي شود.اکيداً توصيه مي شود از قياس هاي نادرست اجتناب شود و به فراگيري مهارت هاي زندگي پرداخته شود. باورهاي غلطي در اصطلاح عاميانه مطرح است: «کلوخ انداز را پاداش سنگ است، بايد در جامعه گرگ بود، حق را بايد گرفت» و صدها و بلکه هزاران جمله و عبارت مويد اين نکته است که بايد در برابر خشونت ها خشن بود. که اين رويکرد بايد با رويکرد آموزش شناختي تعويض شود.بر اساس نظريات روانشناسان شناختگرا، پيش از هر رفتار، هيجاني نهفته است که از روي فکر توليد مي شود. با اين اصل بايد دانست که افکار ما، سهم بسزايي در توليد رفتارهاي خشونت آميز دارند. آنچه به عنوان رفتار خشن مي بينيم غالباً از يک احساس –هيجان- برخاسته است و آن هيجان را فکري توليد کرده است.ارزيابي ما از موقعيت، مي تواند بر شدت تجربه هيجاني ما تاثير بگذارد. تفکرات و ارزيابي هاي شناختي، مي توانند، نقش عمده اي در تمايز هيجانات و اينکه ما چه نوع هيجاني را نشان دهيم، داشته باشد. در بسياري از ارتباطات انساني بويژه ارتباطات زناشويي رد پاي شناخت آسيب ديده و افکار اتوماتيک منفي در توليد خشونت ديده مي شود. شناخت آسيب ديده، برداشت غير متناسب با واقعيت موجود است. آنچه ما را از ارتباطات، آزرده و دلگير مي کند در بسياري از موارد، واقعيت رفتار طرف مقابل نيست، برداشت نادرست ما، از آن رفتار است.به عنوان مثال «پانته آ شب شام درست نکرده است(موقعيت يا ماشه چکان)، همسرش (عباس) با خود فکر مي کند حتماً مادر زنش به پانته آ گفته که شام درست نکند»، (افکار منفي ايجادکننده خشم)، اين فکر عباس را بشدت ناراحت و خشمگين مي کند (هيجان)»، بنابراين به محض اطلاع از نداشتن شام، عباس داد مي کشد و مشاجره مي کند که همين مساله کوچک و جزيي گاهي حوادث ناگواري رادر خانواده به وجود مي آورد که با مشاهده در پرونده هاي جنايي به چنين سرگذشت هايي بر مي خوريم. به همين خاطر بايد با آموزش و صحبت کردن منطقي و دوستانه ابهامات را از بين برد تا افراد زندگي مسالمت آميزي را در کنار هم تجربه کنند. با تمرين، مي توان افکار منفي را شناسايي کرد و چنانچه هيجان ناخوشايند ما، از آن افکار سرچشمه مي گيرد، هيجان را کنترل کرد. در اين شرايط با مراجعه به متخصص و مشاور نيز مي توان تاثير مثبتي روي رفتار اعضاي خانواده گذاشت که بالطبع جامعه نيز با کاهش چنين مواردي روبه رو خواهد شد.
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=3276292

Check Also

تاثیرات منفی گسستگی فرزندان با والدین سالخورده

 گسترش و پیشرفت علم پزشکی یکی از نتایج مراحل مختلف پیشرفت تکنولوژی است. در گذشته …