با ثبت سیزدهمین خودکشی یک نوجوان ۱۳ ساله، میتوان سال ۹۴ را رکورددار ثبت بیشترین خودکشی در سن نوجوانی عنوان کرد! اما به راستی چه شده که آستانه صبر و تحمل نوجوانان ما به صفر رسیده و یکی پس از دیگری برای رهایی از مشکلاتشان، غیرمنطقیترین و کوتاهترین راه را انتخاب کرده و به زندگی خود پایان میدهند؟ چه قصه پر رمز و رازی در سینه داشتند که در پس چهره معصومشان خودنمایی میکرد، اما هیچکس آن را ندید و درک نکرد؟!
از ابتدای سال تاکنون امید زندگی ۱۳ دانشآموز یا بهتر بگوییم؛ ۱۳ نوجوان در سنین ۱۱ تا ۱۸ سال به صفر رسید. زمانی که امید به زندگی صفر میشود، ترس دیگر معنایی ندارد… خود را به حلقه دار میسپارد… از طبقه پنجم ساختمانی خود را رها میکند … به دور از چشم خانواده، خود را از پنکه سقفی آویزان میکند… در میان صدا و هیاهوی همکلاسیهایش در مدرسه، به زندگی خود پایان میدهد و در نهایتِ ناامیدی، خاموش میشود…!
به راستی چه شده که آستانه صبر و تحمل نوجوانان ما به صفر رسیده و یکی پس از دیگری برای رهایی از مشکلاتشان، غیرمنطقیترین و کوتاهترین راه را انتخاب کرده و به زندگی خود پایان میدهند؟ چه قصه پر رمز و رازی در سینه داشتند که در پس چهره معصومشان خودنمایی میکرد … اما هیچکس آن را ندید و درک نکرد؟ این هشدار فاجعه بار، اینک بهانهای است؛ برای کنکاش بیشتر دلایل بحرانی که به واسطهٔ انتشار نسبتاً دقیق رسانهای آن، سال ۱۳۹۴ را در مقایسه با چند سال اخیر، میتوان سالی بیسابقهای در این مورد مطرح کرد.
چراغ زندگی ۱۳ دانش آموز خاموش شد
خودکشی “هاوری شوان” نوجوان ١١ سالهٔ اهل اشنویه در ۴ آبان ماه در آذربایجان و پسر ۱۳ سالهٔ تهرانی در ۱۹ دی ماه امسال، اخباری تکاندهنده بود که به سرعت در رسانهها منتشر شد. خبرهایی که با شنیدنش پیش از آنکه مجالی برای پرسش و جستن دلیلِ وقوع آن یافت شود، روح هر انسانی را آزار میدهد و هزاران سوال به سراغمان میآید که چرا و به چه دلیل؟!
براساس گزارشهای منتشر شده در خصوص خودکشی دانش آموزان، تهران با ۴مورد رکورددار این آمار از ابتدای سال تاکنون بوده است. پس از تهران، استانهای آذربایجان غربی، یزد، مازندران و لرستان هر یک با ۲ مورد خودکشی و خراسان شمالی و خراسان جنوبی هر کدام با یک مورد به ترتیب در رتبههای بعدی قرار دارند. پس از اعلام و انتشار اخبار پی در پی در مورد خودکشیهای سریالی دانش آموزان، برخی انگشت اتهام را به سمت آموزش و پرورش نشانه رفتند و برخی دیگر نیز خانوادهها را مقصر اصلی این ماجرای تلخ عنوان کردند.
واکنش آموزش و پرورش به انتقادات
در همین راستا معاون متوسطه وزارت آموزش و پرورش نسبت به انتقادات صورت گرفته به آموزش و پرورش و منقصر دانستن آن واکنش نشان داد و گفته است؛ «در بررسیهای انجام شده به جز یک مورد، انگیزهها هیچ ارتباطی به مسائل آموزش و پرورش نداشت و در محیط مدرسه هم اتفاق نیفتاد و بیشتر خانوادگی بود». البته اظهارات این مقام مسئول در حالی مطرح شده که پیش از این، علل خودکشیهای دانشآموزان در برخی موارد اضطراب ناشی از مدرسه، افت تحصیلی و ناکامی در درس و یا هراس از مورد بازخواست قرارگرفتن از سوی والدین عنوان شده بود که در مواردی وزارت آموزش و پرورش آن اخبار را رد و تکذیب کرده بود.
در گفتوگویی که خبرنگار ایلنا با سه روانشناس، رفتارشناس و استاد دانشگاه داشت، به چرایی شیوع خودکشی در بین نوجوانان پاسخ داده شده است. آنها سهم آموزش و پرورش و خانوادهها را برابر عنوان کردهاند که هر کدام در صورت کمکاری و عدم حمایت، میتوانند؛ اتفاقی تلخ و غیر قابل جبران را رقم بزنند. از سوی دیگر نیز فقر اقتصادی حاکم بر خانوادهها را نمیتوان در بروز این پدیده نادیده گرفت.
«معلمان آموزش ندیده» معضل آموزش و پرورش/چرا آموزش مهارتهای زندگی کنار گذاشته شده؟
قاسمزاده (روانشناس) در بحث تحلیل عوامل خودکشی دانش آموزان، نقش آموزش و پرورش به ویژه «معلمان آموزش ندیده» را مورد تاکید قرار میدهد. قاسمزاده به ایلنا میگوید: ما کجا به بچههایمان یاد دادهایم که چگونه مسائل زندگی را حل کنند؟ ما با خلا آموزش مهارتهای زندگی مواجه هستیم؛ مهارتهایی که در نهایت منجر به شناخت خود، ایجاد تفکر انتقادی و منطقی میشود که در طرف مقابل نبود این تفکر، شکل گیری شخصیتی سست و شکننده و نهایتا جسارتی نشات گرفته از ناخوداگاه را برای دانش آموزان به ارمغان دارد.
این روانشناس یافتن راه حل مشکلات، چالشها و ضروریات زندگی، نحوه ارتباط با دیگران، توانایی رویارویی با هیجانات (غم و شادی) را سرفصلهای مهم مهارت زندگی میداند و میگوید: سالهاست که آموزش مهارتهای زندگی کنار گذاشته شده است؛ در حالی که در یک دهه گذشته در کنفرانس اندونزی که سران آموزش و پرورش کشورها در آن حضور داشتند، آموزش مهارتهای زندگی اجباری اعلام شد، این در حالی است که دانش آموزان ما نمیدانند در مواجه با مشکلات چه رفتاری داشته باشند و این عدم آگاهی منجر به بروز رفتارهای پرخطر از جمله اعتیاد و یا خودکشی میشود.
وی در ادامه به نقش آموزش و پرورش در بروز رفتارهای پرخطر و یا غیر قابل جبران اشاره میکند؛ «آموزش و پرورش از دو جهت (روش آموزشی و دیگری رفتار معلمان) بر رفتار بیرونی دانشآموزان تاثیرگذار هستند. در همین راستا ما با ضعف در حیطه معلمان آموزش دیده مواجه هستیم؛ چرا که در حال حاضر میزان زیادی از مراکز تربیت معلم ما تعطیل شده و تنها دانشگاه فرهنگیان سالانه فارغالتحصیلانی را به آموزش و پرورش تزریق میکند. حال سوال اینجاست که چگونه معلمی که آموزش علمی ندیده، با کودکان و نوجوانان باید رفتار کند؟ آیا رفتار صحیح را میداند؟ معلم آزموده میداند که در سنین بلوغ دانشآموز، نباید رفتارهای طرد کننده و توهینآمیزی با دانش آموز داشته باشد. تنبیه روانی و عاطفی دانش آموزان بیش از تنبیه جسمی آنها اثر منفی دارد.»
خودکشی دبیرستانیها شایعترین خودکشی در کشور/فقدان حمایت منجر به خودکشی میشود
کاظم ملکوتی (استاد دانشگاه تهران و رییس انجمن پیشگیری از خودکشی) اما از بررسیهایش در زمینه خودکشی در ایران میگوید: «شایعترین خودکشی در کشور، خودکشی دانشآموزان به خصوص دانشآموزان دبیرستانی است که از طرفی به بحث تحصیل و درس آنها و یا به ارتباط با جنس مخالف و کجرویها در این راه و عدم توانایی مدیریت رابطه برمیگردد.
از سوی دیگر این پدیده به مشکلات خانوادگی، فقر و عدم درک متقابل هم مربوط میشود. اگر قرار باشد؛ مدرسه تو سر بچه بزند و خانواده هم از طرف دیگر نقش حمایتی خوبی نداشته باشد، پس دانشآموزان از کجا باید حمایت شوند؟ زمانی که دانشآموزان در بنبست قرار میگیرد و مدرسه و خانواده او را طرد میکند، این فرد دچار فقدان حمایت میشود و این نکته بسیار حائز اهمیت است که حمایت میتواند؛ نقش پیشگیری از خودکشی داشته باشد.»
او در ادامه به موضوع فاصله بین نسلی اشاره میکند و میگوید: « گسست نسلی، عدم درک متقابل را به همراه دارد و عدم درک طرفین منجر به بروز خشونت به خصوص در سنین نوجوانی و بروز رفتارهای پر خطر میشود.»
این استاد دانشگاه در ادامه از افزایش آمار خودکشی در دنیا خبر میدهد و عنوان میکند: «آمار خودکشی در دنیا رو به رو افزایش است و تبدیل به یک پدیده جهانی شده و این آمار در کشورهای شرقی همانند کشورهای غربی در حال افزایش است. از همین رو سازمان بهداشت جهانی یکی از برنامهها و اهداف خود را که به کشورها ابلاغ کرده، کاهش ۱۰ درصدی مرگ و میر اعلام کرده است. میزان خودکشی در غرب ۱۰ تا ۴۰ در ۱۰۰ هزار نفر است، در حالی که این آمار در ایران ۶ در ۱۰۰ هزار نفر است که در استانهای غربی کشور این آمار رو به افزایش است و حمایت بیشتری را از سوی نهادها به منظور مدیریت این پدیده و کاهش آن میطلبد.
سبکهای غلط فرزندپروری و رفتارنامناسب معلمان از عوامل موثر خودکشی
مصطفی فروتن (رفتارشناس اجتماعی و روانشناس) در ارتباط با موضوع خودکشی دانشآموزان و نوجوانان تحلیل و نگاه دیگری دارد. این رفتارشناس عوامل جغرافیایی، بیماریهای فیزیولوژیکی، روانشناختی، اختلافات، تنشهای سنگین و متوالی بین والدین و رفتار نامناسب معلمان را از جمله عوامل موثر در شیوع این پدیده عنوان میکند.
فروتن ادامه میدهد: «ما در برخی از استانها بالاخص استانهای خشک و گرم بنا به شرایط خاص و محدودیت منابع و امکانات، شاهد بالا بودن آمار خودکشی هستیم. از سوی دیگر در حوزه اجتماعی میخواهم؛ توجه مدارس و اصحاب تعلیم و آموزش را به این نکته جلب کنم که وزاتخانهای که میخواهیم دربارهاش صحبت کنیم، وزارت آموزش و پرورش یعنی دستگاه تعلیم و تربیت است و این دو مقوله مستمرا باید با یکدیگر همراه باشند. در حال حاضر با برخی از مدارس در حال فعالیت هستم و شاهدم که تمرکز آنها صرفا بر بحث آموزش است؛ آن هم برای کنکور و نه سوادآموزی اجتماعی.»
رفتارشناس اجتماعی به لزوم ایجاد یک کمپین روشنفکری فعال در عرصه آموزش و پرورش اشاره میکند و میگوید: «در بین معلمان هستند کسانی که به دلیل مشکلات فردی و معیشتی رفتار مناسبی با دانشآموزان در کلاسهای درس ندارند و شاهد برخوردهای سوء با دانشآموزان هستیم. کلیپهایی که در شبکههای اجتماعی در زمینه برخورد نامناسب معلم با دانشآموز وجود دارد؛ همه نشانههای عدم رعایت اصول اخلاقی برخی معلمان با دانشآموزان است. در اینجا نکته کلیدی، ایجاد زیرساختهای کاربردی است و ایجاد این زیرساختها نیاز به یک نشست جدی دارد. در حوزه آموزش و پرورش نیاز داریم که یک کمپین روشنفکری فعال در عرصه آموزش و تعلیم و تربیت، یک بازبینی در نظام مدنی و اخلاقی و روانی و تربیتی در مدارس انجام دهند.»
فروتن با اشاره به اینکه از دیگر علل خودکشی بین این قشر، میتوان به مقوله سوگ اشاره کرد و افزود: به طور مثال نوجوان درگیر سوگ شدید پدر یا مادر و یا یکی از نزدیکانش شده و توان مواجه شدن با این موضوع را ندارد و اقدام به خودکشی میکند؛ آن هم با این باور که میگوید؛ عمر من دیگر تمام شده و با خودکشی میخواهم به آن فرد برسم. یکی دیگر از عوامل خودکشی به مباحث و ارتباطات خانوادگی باز میگردد؛ سبکهای غلط فرزندپروری در راس این موضوع قرار دارد. به طور مثال یک خانواده، سختگیری بسیار زیادی نسبت به فرزند خود دارد و با پرخاش و زورگویی سعی میکند؛ فرزندش را از حضور فیزیکی در برخی از محافل منع کند، اما یک سوال اینجا وجود دارد که از نظر روانی چه اتفاقی برای این فرزند میافتد؟ باید توجه کرد که سبکهای فرزندپروری غلط، آسانگیر و سختگیر بسیار وحشتناک هستند.»
وی عامل دیگر موثر در خودکشی دانش آموزان را فقر عنوان کرد و گفت: این عامل شامل دو زیر ساخت فرهنگی و روانی است؛ ما در جامعهای زندگی میکنیم که به لطف رسانهها و شبکههای اجتماعی اثر مشاهده مستقیم در زمینه بسیار بالاست. در مدارس جنوب شهر تهران شاهد هستیم که خانوادههایی در فقر و محرومیت شدید قرار دارند، در حالی که در مقابل آن خانوادههایی هستند که از شرایط اقتصادی بسیار خوبی برخوردار هستند؛ متاسفانه اثر فقر اقتصادی و همچنین فقر فرهنگی از عوامل موثر در خودکشی دانشآموزان به شمار میرود که نمونهاش را اخیرا در مناطق محروم شاهد بودیم.
لزوم بازبینی در برنامههای پرورشی و تربیتی مدارس
جدا از فضا و فرهنگ جاری در خانواده، دانشآموزان بیشتر زمان خود را در مدرسه و غالباً با دوستان و هم کلاسیها حتی در خارج از مدرسه میگذرانند و این میتواند؛ این سوال را در ذهن متبادر سازد که آیا فعالیتهای حوزهٔ پرورشی و تربیتی مدارس؛ موثر، کارآمد و نتیجه بخش بوده است؟! آیا برنامههای تدوین شده در این بخش همگام با تغییرات زندگی عمومی دانش آموزان که با سرعت خیره کننده روز بروز دچار تحول میشود، به روز شده است؟