سناریوی تلخ برای دو نوزاد پسر : قتل پسربچه 4 ماهه:
شوک:25 آذرماه سال جاری مرگ مرموز پسربچهای 4 ماهه به پلیس 110 گزارش شد و تیمی از کلانتری 106 نامجو برای بررسی ماجرا وارد عمل شدند.
مادر این کودک که بشدت ناراحت بود به پلیس گفت: در حال شیردادن به بچهام بودم که به خاطر وارد شدن شیر به گلویش پسرم دچار خفگی شد و تلاشهایم برای نجاتش بینتیجه ماند.
با توجه به مرموز بودن ماجرا، بازپرس جنایی تهران به پزشکی قانونی دستور داد علت دقیق مرگ کودک 4 ماهه را مشخص کنند که با گذشت چند روز کارشناسان پزشکی قانونی علت مرگ را ضربه مغزی ناشی از برخورد با جسم سخت عنوان کردند.همین سرنخ کافی بود تا پلیس، مادر دروغگو را تحت بازجویی بگیرد. زن 23 ساله که فکر نمیکرد نقشهاش برای پلیس و بازپرس فاش شود لب به اعتراف باز کرد و گفت: پیش از تولد پسرم به خانه پدرم در تهران آمدیم و چند روز بعد یعنی 25 تیرماه پسرم به دنیا آمد.
در این مدت همسرم بیکار بود و با مشکلات مالی بسیاری روبهرو بودیم.وی در ادامه افزود: روز حادثه 16 آذرماه کسی در خانهام نبود. به خاطر مشکلاتی که داشتیم اعصابم خرد بود و پسرم نیز گریه میکرد، من وی را به حمام برده و در حال شست و شویش بودم که چندین بار از دستم لیز خورد، بچهام مدام گریه میکرد و اعصاب برایم نگذاشته بود و از عصبانیت وی را به زمین کوبیدم که حالش خیلی بد شد، همسرم وقتی خانه آمد و دید پسرمان حالش خوب نیست از من دلیلش را پرسید و من که میترسیدم واقعیت را بگویم گفتم شیر زیادی خورده است.
مادر بیرحم گفت: پسرم را به بیمارستان بردیم و چند روز بعد یعنی 25 آذرماه بود که وی تمام کرد .
قتل دومین کودک
کارآگاهان که با مادر افسرده روبهرو بودند دریافتند زن جوان بچه دیگری داشته که وی نیز سال گذشته سرنوشت مرگباری داشت. با توجه به اینکه پلیس احتمال میداد آن کودک نیز به قتل رسیده باشد به استان گلستان و همان بیمارستان رفتند و با بررسی سوابق بیمارستانی دریافتند زن جوان پس از مرگ بچه اولش در آنجا مدعی شده بود کودکش به خاطر خوردن شیر زیاد خفه شده است.
با توجه به شباهت بسیار بین سرنوشت دو کودک، مادر 23 سالهشان دوباره تحت بازجویی قرار گرفت و پرده از جنایت خاموش دیگری برداشت.وی گفت: 26 اسفندماه سال گذشته همسرم تازه از سرکار آمده بود و به خاطر خستگی بیش از اندازه مشغول استراحت شد، پسرم مدام گریه میکرد و بهانه میگرفت. من که نمیخواستم همسرم از خواب بیدار شود یک بالش روی صورت بچهام گذاشتم و فشار دادم تا صدای گریهاش درنیاید و پس از دقایقی کوتاه صدای پسرم قطع شد. بنابر این گزارش، با توجه به اعتراف مادر بیرحم به قتل دو کودکش در استان گلستان و تهران، کارآگاهان به بازسازی صحنه دو جنایت تلخ پرداختند
هنجاری باورنکردنی
تحلیل کارشناسی – مصطفی فروتن روانشناس و متخصص علوم رفتاری
هنگامی که از مادری صحبت میکنیم که دو فرزندش را کشته مسلماً نخستین موردی که به ذهنمان خطور میکند این است که این مادر یک بیمار روانی است یا یک مشکل لاینحل داشته است، اما مسأله مهم نقش اطرافیان غافل و بیتفاوت در این جنایت هولناک است. معمولاً دیگرکشی یک ناهنجاری نابخشودنی است اما وقتی سخن از فرزندکشی به میان میآید بحث بسیار جدی و غیرقابل تحملتر میشود.
در چنین جنایاتی استرسورهای روانی یا فشارهای روانی یکی از شاخصترین دلایل است؛ فشارهای روانی که از طرف گروه خاصی به مجرم تحمیل شده و یا فشارهای فروخوردهای که از طرف همسر زن بر او تحمیل شده است.
گاهی فرزندکشی تبعات حوادث دوران کودکی فرد است؛ اختلالاتی که در ضمیر ناخودآگاه وی حک شده و در یک موقعیت خاص خود را این چنین نشان میدهد.
در بررسی گذشته مجرمانی از این دست گاهی به الگوهای غلط فرزندپروری هم میرسیم، دخترانی که در خانوادههای با شیوه فرزندپروری استبدادی رشد کردهاند آسیبهای روحی بسیاری میبینند که بر زندگی بزرگسالی آنها تأثیر ناخوشایند میگذارد.
افسردگی پس از زایمان که براساس پایین آمدن دوپامین خون ایجاد میشود یکی از دلایلی است که نمیتوان از آن چشمپوشی کرد.
یکی دیگر از دلایل فرزندکشی، بیماریها و عقبماندگیهای ذهنی و جسمی است که این پدیده هولناک را تشدید میکند. یک انسان به صورت نرمال و طبیعی حتی نمیتواند شنونده ماجرای قتل یک کودک باشد پس چه میشود که یک مادر حاضر میشود جگرگوشه خود را بکشد.
اگر شاخصهای سلامت روان فرد سالم و طبیعی باشد، بحث جنونهای آنی هم میتواند جزء دلایل مطرح شود زیرا در جنون همه ساختارهای منطقمحور ذهن فرد از بین میرود و او مانند معتادی که هیچ تسلطی بر رفتار خود ندارد ممکن است مرتکب جنایت شود، اما در حادثه قتل کودکان بیگناه همانقدر که یک مادر آسیبدیده گناهکار شناخته میشود اطرافیان وی هم مقصر هستند زیرا اگر آنها افرادی فهیم بودند از نشانههای رفتاری او، مشکلات روحی وی را تشخیص داده و برای برطرف شدن آن اقدام میکردند. شاید مقصر اصلی پرونده فرزندکشی مادر کودکان باشد اما اعضای خانواده و اطرافیان وی هم کمتر از او مقصر نیستند.
هر چند حوادثی از این دست در همه جوامع اتفاق میافتد اما در کشور ما که اخلاق محور هستیم نباید شاهد این اتفاقهای هولناک باشیم.
بنابر این خانوادهها باید نقش مشاوره قبل از ازدواج را جدی بگیرند و بر روابط و آشناییهای فرزندانشان نظارت داشته باشند.
نقش نظارت بر روابط فرزندان بسیار مهم است زیرا هنگامی که یک دختر یا یک پسر که از نظر ذهنی سالم نیستند وارد زندگی میشوند به راحتی زندگی و آینده یک خانواده را تخریب میکنند.
از طرفی مشاوران و رفتارشناسان در جلسات قبل از ازدواج سعی میکنند از نشانههای رفتاری مراجعهکنندگان، شخصیت وی را کنکاش کرده و به مشکلات وی پی ببرند.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/page/5573/18/3538/0